معنی نوعی رنگ ‌پاش

حل جدول

نوعی رنگ ‌پاش

پیستوله


پمپ رنگ ‌پاش

پیستوله


نوعی رنگ

قرمز، آبی ،‌زرد ، سبز ،‌بنفش ،‌سیاه ، سفید، نارنجی، قهوه ای، کرم، طوسی،

فرهنگ فارسی هوشیار

پاش

‎ (اسم) پاشیدن برافشاندن، امراز (پاشیدن) -3 در کلمات مرکب مانند گهرپاش. نمک پاش عطر پاش آب پاش گلاب پاش زر پاش مخفف پاشنده است، پریشان افشان.


سم پاش

زهر پاش


لولو پاش

مروارید پاش

لغت نامه دهخدا

پاش

پاش. (فعل امر) امر از پاشیدن یعنی پریشان کن و ازهم جداساز و برافشان. (برهان). || (نف مرخم) در کلمات مرکبه ٔ مانند گهرپاش، نمک پاش، عطرپاش، آب پاش، گلاب پاش، زرپاش، مخفف پاشنده است:
وز حسد لفظ گهرپاش من
در خوی خونین شده دریا و کان.
خاقانی.
|| (اِمص) پاشیدن و برافشاندن:
خاک را تخمکی دهی گه پاش
او یکی صد دهد همی پاداش.
سنائی (کارنامه ٔ بلخ).
پریشان و افشان. (برهان). و برای کلمات مرکبه ٔ با پاش مانند آب پاش و گلاب پاش و سم پاش و ریخت و پاش و نظایر آن بردیف خود این کلمات رجوع شود.
- پاش دادن، افشاندن بود حبوب را در طبقی و مانند آن تا خاک و خاشاک از دانه جدا شود.

پاش. [ش ُ] (اِخ) شهری به کلمبیا در ایالت کوندینامارکا. دارای 7000 تن سکنه و در آن ناحیت معدن آهن باشد و صنایع فلزی دارد.

پاش. (اِخ) ژان نیکلا. از رجال سیاست فرانسه. مولد بسال 1746م.1158/ هَ. ق. در پاریس و وفات در سنه ٔ 1823م. (1238 هَ. ق.). وی وزیر جنگ فرانسه در 1792م.و رئیس شهرداری پاریس در 1793م. بود. او یکی از مشاهیر رجال انقلاب فرانسه است و مشاغل بزرگ گوناگون داشته و شعار معروف (آزادی، برابری، برادری) از اوست.

پاش. [ش ُ] (اِخ) ژان ریمُن رحاله ٔ فرانسوی. مولد بسال 1794م.1208/ هَ. ق. در نیس و وفات در سنه ٔ 1829م.1244/ هَ. ق. به پاریس. او سفری به مصر کرد (از سال 1818م.1233/ هَ. ق.) و سپس از سال 1824 تا 1825م.1239/ تا 1240 هَ. ق. در لیبی بسیاحت و اکتشاف پرداخت و کتابی در مکشوفات و تحقیقات خود نوشت. (از 1827 تا 1829م.1242/ تا 1244 هَ. ق.) و در سال 1829م. انتحار کرد.

فرهنگ معین

پاش

(اِمص.) پاشیدن، برافشاندن، امر از «پاشیدن »، در کلمات مرکب، مانند: نمک پاش، آب پاش، مخفف پاشنده است، پریشان، افشان. [خوانش: (تَ) (مص م.)]

فرهنگ عمید

پاش

پاشیدن
پاشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آب‌پاش، عطرپاش، گلاب‌پاش، گهرپاش،
٣. (اسم مصدر) [قدیمی] پاشیدن،
* پاش دادن: (مصدر متعدی) پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن،

گویش مازندرانی

پاش پاش

پراکنده، ریز و خرد شده


پاش چلی

پاش چلی


خرته پاش

ریخت و پاش، اسباب و اثاثیه

معادل ابجد

نوعی رنگ ‌پاش

709

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری